محمد مهدی

دومین آیه ی خدا

دومین آیه ی خدا

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چهل روزگی» ثبت شده است

۰۹
آذر

سلام قشنگ مامان

دیروز چهلمین روز زندگی شما بود و شما حمام چهله رو هم رفتی و ما به امیدی این روز رو سپری کردیم. به امید اینکه شما هم مثل داداشت خواب شبت بعد از چهلم بهتر بشه که شکر خدا دیشب خوب بودی. یعنی 12 شب که خوابیدی یکبار 1 بیدار شدی و  شیر خواستی و خوابیدی تا 4 صبح و 8صبح بود که مامان رو بیدار کردی. امیدوارم بقیه شبها هم همینطور باشه.


داشتم وبلاگ داداشت رو میخوندم تا ببینم اوضاع و احوال اون روزهای داداشت چطور بوده که امیدوار شدم. من فکر میکردم شما این روزها خیلی در طول روز بیداری و محمدمهدی بیشتر میخوابید اما دیدم که اینطور نبوده. فقط مشکلی که هست اینه که مدت زمان بیداری شما همش باید توی بغل باشی و همین باعث میشه که داداشی شما خیلی اذیت بشه و من هم خیلی دلم براش میسوزه چون اصلا نمیتونم باهاش بازی کنم. مثلا دیروز 3:45 تا 5:30 صبح ، 12تا 3 ظهر و 6:45 تا 11:45 شب(با 1.5 ساعت خواب بینش) بیدار بودی که بدون احتساب چرت زدنها میشه 9 ساعت. اینجا هم در مورد سیستم داداشت توضیح داده بودم.


یا اینکه نصفه شبها که بیدار میشی همش باید توی بغل من باشی و راه برم درست مثل محمدمهدی هستی.


پسرکم. پریروز که میشد روز سی و نهم شما رفتیم پیش اقای دکتر.


وزنت شده بود 5700 با لباس که دکتر خیلی نعجب کرد. قدت هم 56 سانت.

راستش دکتر میگفت که شما خیلی زیاد شیر خوردی و البته میگفت چون رفلاکس داری دلت میخواد مک بزنی و شیر بخوری تا اروم شی ولی بدتر میشی. شربت رانیتیدین داد که فعلا سعی میکنم شیر خوردنت رو کنترل کنم و بهت ندم.



این پست و این پسر پیچیده شده در پتوی خواب هم حاصل یک ساعت و نیم بیداری صبحگاهی ماست. :)